«شهدای انقلاب اسلامی به قیمت خون خود، آبروی اسلام ، قرآن را حفظ کردند.»
مقام معظم رهبری
شهید : حسین خانزاده تهرانی
تاریخ تولد: ۱۳۴۱
تاریخ شهادت : ۸ آذر ۱۳۶۳
وضعیت تاهل و تجرد: مجرد
تحصیلات: سال اول کاردانی
شغل: دانشجو
یگان اعزامی: بسیج
نحوه شهادت: اصابت ترکش به مغز و شکم
عملیات و محل شهادت : میمک
محل دفن: گلزار شهدای بهشت رضا علیه السلام
فهرست موضوعی زندگینامه شهیدحسین خانزاده تهرانی
قرآن: از جلسات قرآن و جلسات علمی بعضی از معلمانش از جمله شهید تدین بهره میجست.
فعالیت های سیاسی:
از زبان پدرشهید:
زمانی بود که کلانتریها به دست مردم فتح میشد. ساعت ۹ شب بود بر خلاف همیشه که بچهها باید همه قبل از اذان شب در خانه باشند حسین در خانه نبود. از مادرش سراغ او را گرفتم ولی او هم از صبح از او خبری نداشت. دلم بی اندازه شور میزد. صدای رگبار ازدور و نزدیک شنیده میشد به سرعت از خانه بیرون آمدم .در خیابان و کوچه هیچ کس پیدا نمیشد بعد از اینکه به اندازه ای از خانه دور شدم یک ماشین گشتی مرا ازدور دید پشت یک ستون چراغ برق پناه گرفتم ماشین گشت هم یک رگبار گرفت که حدود دو متری من به زمین و دیوار خورد. دوباره راه افتادم. نمیدانستم کجا بروم و اورا از کجا پیدا کنم. در حالیکه خشم و غضبم هر لحظه بیشتر میشد از کنار کوچه نگاهی به خیابان انداختم میخواستم ببینم چگونه میتوان از خیابان رد شد که دیدم حسین و یک نفر دیگر که از نظر سنی شاید یکی دوسال از او بزرگتر بود، سر یک تنه درخت را که آتش زده بودند روی زمین به طرف کلانتری میغلتاندند. دیدن این صحنه نیمی از غضب مرا فرو نشاند بلافاصله مچ دست اورا گرفتم و به داخل کوچه کشاندم در راه سعی میکرد که مرا راضی کند که دوباره برگردد حالا جای من او غضبناک و من شرمنده.
بسیج: بعد از پیروزی انقلاب در بسیج شرکت کرد.
دعا: دعای کمیل و ندبه اش ترک نمیشد.
تزکیه نفس: روزهای دوشنبه و پنج شنبه روزه میگرفت و کارهای سنگین را به تنهایی متحمل میشد.
وصایای شخصی: در تلفنهایش خانواده را به صبر دعوت میکرد و هر بار از مادرش حلالیت میطلبید. به پدرش میگفت: پدر جان خمس مال به غفرزندان نیز تعلق میگیرد و تو باید این خمس را نیز بپردازی و به مادرش میگفت: میدانم در موقعیتی هستیم که خانواده خیلی به من احتیاج دارد ولی احتیاج اسلام به من زیادتر است. دین من نسبت به اسلام خیلی بیشتر از اینهاست. مادر دعا کن که در دانشگاه کربلا قبول شوم.
سیمای رزمندگان: بعضی ها گریه شان به خاطر این است که خدایا ماجناتت را طالب نمیباشیم ما تنها تو را میخواهیم این طلب آنان نشانگر این واقعیت است که با خدایشان رابطه دارند. با ربشان به گفتگو مینشینند و تنها صدای زمزمه شان شنیده میشود.
راز و نیاز:خداوندی که پرستش تنها اورا شایسته است خدایی که هنوز طلب نکرده ای میدهد. بعضی از اوقات ناامید میشوم که حتی کلمه خدا را بر لب برانم. زیرا هرکس به اندازهای باید با خدا بگوید که لایق باشد که ثروتمند باشد. خدایا تنها از تو خواهان بخشش هستم نه طالب بهشت و دیگر مواهب. بلکه در آن دنیا آرزومند نجوایی با تو میباشم دوست دارم مهمان تو باشم. تقاضای بزرگی است اما میدانم و برایم شکی نیست که اجابت آن برای تو میسر است.
فهرست موضوعی وصیت نامه شهید حسین خانزاده تهرانی
شکرگزاری: بنام خداوند هستی بخش همه، خداوند بلند مرتبه بنام خدایی که تمام نمونههای خوب و بد، خیر و شر را برای آدمی آفرید. و به انسان قدرت شناخت حق از باطل را عطا فرمود خدایی که در بالاترین نعمت هایش فرستادن رسول بود و با این بخشش بزرگترین نعماتش، قرآن و عترت و انتظار فرج صاحب الزمان را برایمان فرستاد و در این زمان به ملت ایران نعمتی دیگر عطا کرد که آن وجود نائب امام زمان، امام خمینی بود.
وصایای شخصی: برادرانی که با من حقیر آشنا بوده و همچنین با خانوادهام قبل از هر چیزی تمامی گناهانم را ببخشند، و احیانا اگر تا به حال کدورتی بین کوچکتان و شما بوده از همین زمان که وصبت نامه مرا میخوانید مرا ببخشید چون هرکسی بایستی وصیتنامه داشته باشد به این خاطر با خود فکر کردم شاید من هم در این مهمانی خدا لایق باشم. هزینه شب چهارم را تماما به صندوق جنگ واریز کنید. برادرم حسن میدانی که در دنیا از نظر مادیات چیزی نداشته و ندارم و همچنین از برادرم امیر میخواهم که گفتههایم را به گوش گیرد.
نیکی به والدین: پدر و مادرم که در حال حاضر دارا هستیم را همچون عبدی برایشان باشید باشد که درآن دنیا و هم در این دنیا مورد لطف پروردگارتان قرار گیرید.
نفی مکتب مادی:خواهران و برادرانم اگر خدا شما را از جهت مال نصرت داد بدانید موجبات امتحانتان فراهم آمده پس بکوشید در این امتحان سرافراز باشید.
توصیه های شهید:
در تمامی جوانب زندگی خوشی و سختی را بینتان تقسیم کنید.
پدر جان من هروقت دلم میگرفت همه گرفتگیهایم را نگاه می داشتم برای شب جمعه دعای کمیل، فکر میکنم کمتر جایی به من آن حد خوش گذشته باشد. لذا اگر رفتید برایم از خداوند و آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام طلب بخشش کنید.
آرزو: برادرجان حسن آرزومندم که بقیه خواهران و برادران به حد بالایی از تحصیل برسند که انشاالله تو این مهم را ممکن خواهی ساخت.
ولایت پذیری: خدایا عمر امام را به بلندی آفتاب و تا بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف برایمان نگه دار.
مناجات: خدایا مرا ببخش و بیامرز. پدر و مادر و رفتگان را بیامرز. خدایا مرا نیز ببخش و بیامرز. خدایا آنی و کمتر از آنی مارا به حال خود وامگذار. خدایا شفیعم در روز قیامت آقا اباعبدالله و زینب کبری قرار بده. هر آنچه خواستم بگیرم. خدایا تو هر بندهای که آرزو دداشته باشد دیر یا زود به آرزویش به خواستهاش جامه عمل میپوشانی. خدایا به عزت و جلالت این آرزوی مراهم برآورده کن.
دعا: تو هم بیشتر جزع کن تا بیشتر نزدیک شوی. این دعا مثل این است که میخواهی بروی چک بکشی و حواله بگیری باید پولی در حساب باشد که در شب جمعه وقتی به دعا میروی حالی به تو بدهند. کارهایی که در طول هفته میکنی پولی است که به حساب میریزی.
فهرست موضوعی یادداشتهای شهید
شکرگزاری: بنام خداوند بخشنده مهربان که هرچه داریم از اوست و خدایی که در همه جا با نام الرحمن برایمان مجسم میشود. خدایی که بخشنده است. به بنده اش میبخشد بهترین و زیباترین چیزها را هر زمان بنده اش دست تمنا به سویش دراز کند. به نام خدایی شروع به نوشتن میکنم که در همه حال درهای رحمتش را بر بندگانش نمیبندد.
توصیف صحنه های جبهه: در حال آموزش هستم و در موقعیت آموزش حداکثر فشاری را نیز متحمل میشویم تا در زمانی که حمله بود کشش لازمه را داشتهباشیم. در حال آموزش دیدن واحدی هستم که اگر قبول شوم شاید بتوانم چند درصدی احتمال باز نگشتن را بدهم. برادر جان واحد در حمله کاملا نوک عملیات واقع می شود و از این پیکار توقع سالم ماندن نباید داشت.
خودشناسی و خدا شناسی: حسن جان زمانی که تصمیم گرفتم به جبهه بیایم از همه چیز گذشتم در راه رضای خدا.
مناجات: خدایا تنهایی بی تو چقدر بد است و با تو چقدر شیرین و جان افزا. چقدر سخت است که انسان خود را لایق شهادت نبیند و چقدر هرکس ازاین مطلب عذاب میکشد. با خدا نجواکردن چه عشقی دارد هرچند که روی نجوا نداشته باشی. سر به طرف آسمان بالا گرفتن چقدر غمناک است زمانی که گنه کار باشی و از آن مشکلتر زمانی است که غم دوری بیش از حد آن را داشته باشی. چقدر تو خوب هستی. لطیفی در زیبایی طبیعت و بندگانت جلوهای از زیبایی تو را میتوان جست و یافت. خدایا مرا به حداقل گفتن لایق کن و پروردگارا به من صبر برای شهادت عطا فرما.
مناجات:بعد از هر عشقی وجود عزیزی والاتر انسان را کم صبر میکند. دل رفتگی و ناامیدی هر چه بیشتر پیدا میشوددر این همان گم گشتگی به سراغت نیاید زندگی بسیار مشکل میشود. گاه با خود میگویم بیا و برای مرتبهای نعمات خدارا بشمار. میبینم این نیز برایم مقدور نیست.
هرکس دارای آرزوست برای خود رویایی دارد و اما رویای من:دوست دارم بدنی نحیف از طاعت خدا داشته باشم. قرآن را در سینه حبس کرده و نجوای آن همیشه به گوشم باشد. با خدا همانند کسی که آشنای قدیمی است صحبت کنم. موقع نجوا به عینه ببینم که ملائک صحبتهایم را برای اینرو بالا میبرند. آرزو دارم وقتی میخوابم، بیدارم در هر حالی برایم ثواب بنویسند. شبها با امام زمان در صحبت باشم فقط آرزو دارم یک روز عمرم را با حالی که دلسوختگانی که از خدا چیزی میخواهند و در همان لحظه به آنها داده میشود یک روز عمرم را کامل حال آنان را داشته باشم. دوست دارم در همان روز آقا امام زمان را ببینم دامنشان را بگیرم و بگویم که اگر دوباره به دانشگاه برگشتم تحت تاثیر قرار نگیرم بلکه بتوانم دوستان را بسازم.
واگر اسیری در حین عملیات باشد که کفش نداشتهباشد بخواهم کفشهایم را به او بدهم و زیاد اذیت نشوم.
فهرست موضوعی خاطرات شهید از زبان شهید فیاضی:
فعالیتهای ورزشی: اکثر اوقات بعد از نماز صیح به ورزش می رفت.
دعا: بین روزهای هفته که به ورزش میرفت کتاب دعایی نیز با خود همراه داشت و در بین ارتفاعات جای خلوتی را اختیار میکرد و بعد از ورزش زیارت عاشورا میخواند.
تحصیل: گمراهان علمی را پیدا می کرد و سعی میکرد در مورد مسائل با او به بحث بپرازد تا فکرش باز شود و مسئله ای مهم در ذهنش نباشد.
مرگ: دوست داشت که از کارهای نظامی آنرا که به مرگ نزدیکتر است را انجام دهد و میگفت من باید ساخته شوم و تا مرگ را خوب احساس نکنم ساخته نمیشوم.
چشم پوشی از حرام: هیچگاه غیبت نمیکرد و دروغ جز در موارد نظامی را جایز نمی دانست. صداقت عجیبی داشت.
علاقه به دعا: علاقه عجیبی به دعای کمیل و توسل داشت و چنانچه برادران دیگری نسبت به د عا بیعلاقگی نشان میدادند ناراحت میشد. بعد از نماز مغرب، تعقیبات میگفت و میخوابید. نماز شبش را مرتب میخواند و خیلی مواظب بود که خواب نماند و قضا نشود.
نماز جماعت: همیشه سعی داشت نمازش را با جماعت یخواند و ما خیلی سعی داشتیم که پشت سر او نماز بخوانیم ولی او همیشه میگفت که شرایط امام جماعت در من نیست و جلو نمیرفت و سعی داشت که پشت سر برادران دیگر نماز بخواند.
خصوصیات اخلاقی: فردی بود متواضع، کبر و غرور در او نبود. با همه کس گرم میگرفت و به گرمی صحبت میکرد. فردی بود خوش برخورد و خندهرو. از دور که انسان را میدید خنده بر لبانش نقش میبست و اولین کلمهاش را با خنده شروع میکرد. در جمع همیشه سکوت را اختیار میکرد. تا لازم نمیشد صحبت نمیکرد. گاهی از او سوال میکردیم که چرا سکوت میکند؟ در جواب گفت: من از اول عمرم و در ضمن مطالعاتم به این نتیجه رسیدهام که سکوت از همه بهتر است و بیشتر گناهان از زبان است و سکوت جلوی این گناهان را میگیرد. حرف لغو و بیهوده نمیگفت. همیشه که صحبت میکرد سخنانش پندآمیز بود و اغلب با حدیث همراه بود.
مطالعه: بعد از صرف صبحانه کتابی را برمی داشت و سرگرم مطالعه می شد و دفتر یادداشتی نیز همراه داشت نکات جالبی را که حین مطالعه برمیخور مینوشت.
تزکیه نفس: نزدیک ظهر که میشد بیشتر اوقات خواب قیلوله را فراموش نمیکرد و سپس قرآن میخواند و سراغ نمازش میرفت. نزدیک غروب که میشد در کوهها و جاهای صاف پیاده روی میکرد و گاهی می دیدم که کفشهایش را دستش گرفته و با پای برهنه روی سنگهای بیابان قدم میزد. علتش را که پرسیدم گفت: من مدتی است که در شهرستان خورده و خوابیدهام یک مقدار میخواهم به سختیها عادت کنم.که اگر عملیات شد طاقت داشته باشم.