شهید: احمد علی فارسی
تاریخ تولد: ۱/۲/۱۳۴۲
تاریخ شهادت : ۷ فروردین ۱۳۶۱
تاریخ اعزام به جبهه: ۲۹/۱۲/۱۳۶۰
شغل: بسیجی
مسئولیت در جبهه: آرپی جی زن
وضعیت تأهل و تجرد: مجرد
عملیات و محل شهادت : جبههء عین خوش شوش، فتح المبین
محل دفن: خواجه ربیع
زندگینامه شهید
شهید احمدعلی فارسی در روز یکم اردیبهشت ۱۳۴۲ در پایین خیابان شهر مقدس مشهد متولد گردید از کودکی علاقه فراوان به جلسه قرآن داشت بچه ای فعال و با استعداد بود دوران تحصیلاتش را با موفقیت گذراند و دیپلم ریاضی را از دبیرستان آقا مصطفی خمینی گرفت. پس از گذراندن دوران دبیرستان شش ماه به کارآموزی رفت و کار قالب تراشی را آموخت. دوران انقلاب خیلی فعالیت داشت در همه تظاهرات راهپیمایی¬ها و جلسات انقلابی شرکت می¬کرد و از هیچ پیش آمدی هراس نداشت و در یک شب ماه مبارک رمضان در مسجدالرضا مجروح گردید. خیلی ساده زندگی می¬کرد و اهل تجملات و اسراف نبود. دشمن ستمگران و یاور مظلومان بود. خیلی با مردم مهربان بود. بیشتر با افراد مستضعف رفت و آمد می-کرد. دوست داشت با کارگران زحمت کش در رابطه باشد. حتی برای این کار گاهی با آنها به کار می¬رفت و کار می¬کرد تا از نزدیک درد آنها را لمس نماید. علاقه زیادی به خریدن کتاب و خواندن کتاب های دینی و سیاسی داشت و از خواندن کتاب خسته نمی¬شد. پس از پیروزی انقلاب فصل تابستان برای درو گندم به روستا می¬رفت و با روستائیان عزیز کمک می¬کرد. حتی ماه رمضان با داشتن روزه این کار را ترک نمی¬کرد. حدالمقدور نماز جمعه را ترک نمی¬کرد در خانه با بچه¬ها مهربان بود. هیچ وقت خودنمایی نمی¬کرد و همه کارها را فی سبیل الله انجام می¬داد و هدفش پیروزی اسلام و سرنگونی کفر جهانی بود.
از اول جنگ عاشق جبهه رفتن بود و آرام نمی¬گرفت تا این که به جبهه رفت و با صدامیان کافر به نبرد پرداخت و در روز هفتم فروردین ماه ۱۳۶۱ در جبهه عین خوش شوش در حمله فتح المبین به فیض شهادت نائل امد. روحش شاد.
مصاحبه با مادر شهید فارسی
او از سن هفت سالگی اذان می گفت و هیچ کدام از واجبات و فرائض را به او یاد ندادیم. او از سنین نوجوانی افکار بازی داشت و همواره به من می گفت مادرجان تو شاه را دوست داری و عقیده داشت شاه کارهای حرام انجام می¬دهد و نباید او را دوست داشته¬باشیم و زمانی¬که به او می¬گفتم: این حرف ها را نزن می¬گفت ناراحت نباشید همیشه باید حق گفته شود. او اشتیاق فراوان به عزیمت به جبهه داشت.
وی به انجام فرائض مذهبی بسیار اهمیت می داد و واجبات را به نحو احسن انجام می¬داد. در نماز جماعت شرکت می¬کرد. نیمه¬های شب با حالتی خاضع به درگاه احدیت نماز عشق می¬گزارد و با خدایش رازو نیاز می¬کرد. در پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت مستمر داشت. در تظاهرات شرکت می¬کرد و اعلامیه-های حضرت امام را پخش می¬کرد قبل از پیروزی با حضرت امام آشنایی داشت و رساله حضرت امام را قبل از پیروزی به همراه داشت. یکبار قبل از پیروزی در سخنرانی دکتر دیالمه شرکت جست و توسط ارتش مجروح گشت.
وی از اعضای فعال بسیج بود و در کشیک های شبانه شرکت می¬کرد و برای درو در جهاد سازندگی شرکت می¬کرد. هدفش دفاع از دین و میهن اسلامی بود و عزیمت به میادین نبرد را تکلیف شرعی خویش می دانست.
وی در اولین بار عزیمت به منطقه جنگی شوش در حین عملیات فتح المبین به فیض شهادت رسید به طور داوطلب و از طریق بسیج عازم جبهه شد. او همواره می¬گفت من خواب شهادتم را دیدم که به سوی آسمان پرواز کردم. و بعد از این خواب اصرار زیادی به عزیمت به جبهه داشت. شهید در حین عملیات فتح المبین و با فریاد یا زهرا(س) بر اثر اصابت گلوله به ناحیه قلب مطهرش به فیض شهادت نائل آمد.
او همواره می¬گفت: ناراحت نباشید، گریه و زاری نکنید چون در این صورت روح من در عذاب است. حجاب اسلامی را رعایت کنید و قرآن مجید را تلاوت کنید و درس بخوانید.
شب شهادت پدرشان خواب دیدند احمدعلی آمد و گفت ما امشب عملیات مان را با رمز یازهرا شروع کردیم و در این حین بی¬بی زهرا آمدند و ما را در آغوش گرفتند.
او به حضرت امام بسیار علاقه داشت و همواره میگفت جانم فدای امام.
در تاریخ ۷/۱/۱۳۶۱ به فیض شهادت نائل آمد ضمناً همه شب کشیک می رفت. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. ان شاءالله.
نامه های شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
من این مأموریت را به خاطر خدا که داوطلب شدم می¬روم و امیدوارم که اگر در این راه جان سپردم هدفم که احیاء و رشد دین مقدس¬مان اسلام عزیز است مورد رضایت خدا قرار بگیرد.
اگر در این راه کشته شدم آرزو دارم گاهی در جهت پیرو خط امام (حضرت آیت الله روح الله الخمینی) و نیز انقلاب عظیم و شکوهمند امام زمان حضرت مهدی علیه السلام قرار بگیرد.
در پایان وصیت می¬کنم که مرا در بهشت رضا علیه السلام دفن نمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت پدر عزیزم
سلام عرض می¬کنم پس از تقدیم عرض سلام سلامتی یکایک شما را ار خداوند یکتا خواستارم مادرم سلام امیدوارم که زندگی را به خوبی و خوشی بسر ببرید. این نامه را از اهواز می نویسم و معلوم نیست که چه موقعیتی ما را به جبهه ببرند. خبر چندان نوشتنی ندارم. در این جا وضع خیلی عالی است و الحمدلله نیرو زیاد است. در ضمن در مورد تلفن خیلی شلوغ است و نمی شود تماس گرفت. تمام دوستان و آشنایان را سلام برسانید. دیگر عرضی ندارم. خداحافظ
التماس دعا