چکیده
یکی از اهداف بلند بعثت انبیاء محقق نمودن عدالت و ادای حق مردم در جامعه بشری بود. در اسلام نیز بیشترین توجه به حقالناس شده است بطوریکه حقالناس مقدم بر حق الله قرار گرفته شده است. حضرت علی علیهالسلام در این زمینه میفرماید : «جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَهً لِحُقُوقِهِ [عَلَی حُقُوقِهِ] فَمَنْ قَامَ به حقوقِ عِبَادِ اللَّهِ کَانَ ذَلِکَ مُؤَدِّیاً إِلَی الْقِیَامِ به حقوقِ اللَّه» (۱)؛ خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده وکسی که حقوق بندگانش را رعایت کند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد کرد. بنابراین ادای حقالناس از مسائلی است که هرکس آن را به خوبی درک نمود از عذاب هولناک الهی مصون خواهد ماند و نیز اگر کسی به بی وفایی و ناپایداری دنیا توجه کند و از قیامت و حساب آن غافل نباشد خود را به آن آلوده نخواهد کرد. از این رو این مقاله به اهمیت حقالناس، مبنا و ریشه یابی آن پرداخته، این موضوع را در ابعاد جانی و مالی و آبرویی مورد بررسی احادیث مستند قرار داده است.
مقدمه
مسئله عدالت ورزی و ادای حقالناس در جامعه از مسائلی است که در طول تاریخ حیات بشری دارای حساسیتی ویژه بوده است و در شریعت اسلام به عنوان اکملترین دین، نقش تکامل فرد و جامعه را بر عهده داشته است و توصیه های رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و همچنین ائمه (علیهم السلام) در این زمینه سرمشق تمامی انسانها خواهد بود که اگر بدان عمل نمایند از بسیاری از خطرات دنیوی و اخروی محفوظ خواهند بود. آری، حقالناس بار سنگینی است بر دوش کسانی که آن حق را به خوبی ادا ننمودهاند و از این جهت میخواهند زندگی آرام و بی دردسری داشته باشند، درحالیکه نمیدانند بسیاری از مشکلات دنیوی آنها از عدم رعایت نکردن و نپرداخنتن حقوق الناس است پس بیائیم با سر سپردن به اولیاء الهی و عمل به دستورات آنها زندگی و عمر خود را ایمنی بخش نماییم.
سرنوشت حبس حقوق مردم
حقالناس مانع استجابت دعا
امام صادق علیه السلام فرمودند : إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یُسْتَجَابَ لَهُ فَلْیُطَیِّبْ کَسْبَهُ وَ لْیَخْرُجْ مِنْ مَظَالِمِ النَّاسِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا یُرْفَعُ إِلَیْهِ دُعَاءُ عَبْدٍ وَ فِی بَطْنِهِ حَرَامٌ أَوْ عِنْدَهُ مَظْلِمَهٌ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِه. (۸) هرگاه یکی از شما میخواهد دعایش مستجاب شود کسب خود را پاک کند و حق مردم را به آنان بازگرداند؛ زیرا دعای بنده ای که در شکمش مال حرامی هست یا در نزد او حقی از حقوق مردم ضایع شده باشد به سوی خدا نمیرود.
همچنین امام علی (ع) میفرمایند: إِنِّی غَیْرُ مُسْتَجِیبٍ لِأَحَدٍ مِنْکُمْ دَعْوَهً وَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِی قِبَلَهُ مَظْلِمَه (۹)؛ دعای کسی را که حقی از دیگری بر گردنش باشد اجابت نمیکنم.
امام صادق (ع) فرمودند: خداوند عزوجل فرموده: لَا أُجِیبُ دَعْوَهَ مَظْلُومٍ فِی مَظْلِمَهٍ ظلمها وَ لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِثْلُ تِلْکَ الْمَظْلِمَه (۱۰) {با اینکه دعای مظلوم مستجاب است ولی} دعای مظلومی را که خودش نیز به کسی ظلم کرده اجابت نخواهم کرد.
خداوند به حضرت عیسی (ع) فرمود: به ستمگران بنی اسرائیل بگو تا وقتی که حق مردم مظلوم تحت ستم شما و بت ها، در خانه های شما است مرا نخوانید؛ زیرا با خود عهد کردهام که دعای این افراد را علیه خودشان اجابت کنم و آنها را لعن نمایم.
حقالناس وعدم لیاقت ورود به خانه خدا
افرادی که به دیگران ظلم میکنند نمیتوانند به مسجد وارد شوند و اگر وارد شوند مورد لعن خدا قرار میگیرند.
رسول خدا (ص) فرمودند: «أَوْحَی اللَّهُ إِلَیَّ أَنْ یَا أَخَا الْمُرْسَلِینَ یَا أَخَا الْمُنْذِرِینَ أَنْذِرْ قَوْمَکَ لَا یَدْخُلُوا بَیْتاً مِنْ بُیُوتِی وَ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِی عِنْدَ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَظْلِمَه…»(۱۱) خداوند به من وحی فرستاد که ای برادران پیامبران مرسل! به قوم خود بگو به خانه ای از خانه های من (مسجد) وارد نشوند در حالی که مظلمه ای از بندگان من بر گردنشان باشد که آنها را لعنت میکنم در حالی که در برابر من به نماز ایستادهاند مگر آنکه آن مظلمه را مسترد کنند. امام حسین (ع) در شب عاشورا به یاران خود فرمود: هرکس به مردم بدهکاری دارد با ما نماند و برگردد! یعنی بدهی و حقالناس توفیق شهادت و عاقبت به خیری را از انسان میگیرد!
حقالناس و سختترین مشکل قیامت
امام علی (ع) از قول خدای متعال نقل میفرماید که خداوند از حقوق بندگان نمیگذرد. خداوند میفرماید : قسم به عزت و جلالم ستم هیچ ظالمی از من (بدون حساب) نخواهد گذشت؛ هرچند دستی (ناحق) به دستی خورده یا تماس حاصل کرده باشد؛ حتی آسیبی که از گوسفند شاخ دار به گوسفند بی شاخ رسیده باشد. (۱۲)
پس خداوند حق افراد را میگیرد و به صاحبانش میدهد تا جایی که هیچ کس از دیگری طلبکار نباشد، آنگاه همه آماده حساب میشوند.
حقالناس عامل نگونبختی
امام علی (ع) علیهالسلام در مورد عواقب ستم میفرمایند : «الظُّلْمُ یُزِلُ الْقَدَمَ وَ یَسْلُبُ النِّعَمَ وَ یُهْلِکُ الْأُمَم» (۱۳) ستم، قدم را از راه حق و عدالت میلغزاند، نعمتها را سلب میکند و امت ها را به هلاکت میرساند.
همچنین فرمودند : «ایَاکَ وَ الجَورِ فَاِنَ الجَائِرَ لَا یریحُ رائِحَه الجَنَه» (۱۴) از ستم پرهیز کن که ستمگر بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.
هیچ چیز مانند ظلم، به سرعت نعمتها را سلب و عذاب و هلاکت را نزدیک نمیکند؛ زیرا خداوند دعای مظلومان را میشنود و در کمین ستمگران است (۱۵) ایشان فرمودند : کسی که ستم میکند شیشه عمر خود را میشکند و کسی که بر اسب ظلم سوار شود زمین میخورد. ستم عمر را کوتاه میکند نعمتها را بر باد میدهد و کسی که در حکومت خود به رعیت ظلم کند به زوال ملک خود سرعت بخشیده است. (۱۶ )
حقالناس و خوردن آتش دوزخ
امام صادق (علیهالسلام) به ابی بصیر فرمودند: ««مَنْ أَکَلَ مَالَ أَخِیهِ ظُلْماً وَ لَمْ یَرُدَّهُ إِلَیْهِ أَکَلَ جَذْوَهً مِنَ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ.»(۱۷)؛ کسی که مال برادرش را به ظلم بخورد و به او برنگرداند در قیامت قطعه ای از آتش جهنم را خواهد خورد.
در بعضی از روایات آمده در برابر هر درهمی ۶۰۰ نماز از مدیون گرفته میشود و به طلبکار داده میشود. (۱۸)
احمد بن ابی الجوزی میگوید «آرزو داشتم که در خواب، ابوسلیمان دارانی را که از عباد و زهاد بود ببینم. پس از گذشت یکسال از فوتش او را در خواب دیدم و گفتم خداوند با تو چه معامله ای فرمود، گفت ای احمد! به خاطر یک چوب خلال غصبی، مدت یکسال است که مبتلا به حساب هستم. (۱۹)»
حق الناس در امور جانی
آدم کشی
مراجع در کتاب قصاص و دیات از کتب فقهی به واسطه دریافت های الهی از آیات و روایات اسلامی قتل را به سه نوع تقسیم بندی نمودهاند، قتل عمد، شبه عمد و قتل خطا. قتل عمد، قتلی است که با تصمیم قبلی و با استفاده از وسایل قتل صورت گیرد؛ مثل این که انسان به قصد کشتن دیگری از حربه یا چوب یا سنگ یا دست استفاده کند.
قتل شبه عمد، آن است که تصمیمی بر کشتن نباشد، اما تصمیم بر کاری در مورد مقتول داشته باشد که بدون توجه، منجر به قتل گردد، مثل اینکه کسی را عمدا کتک میزند بدون اینکه تصمیم کشتن او را داشته باشد. ولی این ضرب اتفاقا منجر به قتل گردد. قتل خطا آن است که هیچ گونه تصمیمی نه به قتل داشته باشد نه انجام عملی در مورد مقتول، مثل اینکه میخواهد حیوانی را شکار کند، اما تیر خطا میرود و به انسانی میخورد و او را به قتل میرساند.
از جنایتهای خطرناک در اسلام آدم کشی است و از گناهان کبیره محسوب میشود، که اگر راه مقابله با آن در جامعه پیدا نشود آسایش افراد و راحتی آنها در مخاطره میافتد و اجتماع با هرج و مرج روبرو خواهد شد، در این هنگام سلامت امنیتی از بین افراد رخت بربسته، جامعه متزلزل خواهد شد. قرآن در آیات مختلف آن را با اهمیت فوقالعاده ای ذکر کرده است تا آنجا که قتل بی دلیل یک انسان را همانند کشتن تمامی مردم روی زمین معرفی میکند.
«مَنْ قَتَلَ نَفْساً به غیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا» (۲۰)
آن کس که انسانی را بدون اینکه قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است. به همین دلیل در آیه شریفه، برای کسانی که فرد با ایمانی را عمدا به قتل برسانند علاوه بر قصاص که عقاب دنیایی است چهار کیفر و عقاب شدید اخروی بیان شده است.
۱- خلود؛ یعنی برای همیشه در آتش خواهد بود ۲- مورد غضب پروردگار است ۳- خارج شدن از رحمت الهی ۴-بر پایی عذاب عظیمی برای او. به این ترتیب از نظر مجازات اخروی حداکثر تشدید در مورد قتل عمدی شده است.
پیامبر خدا (ص) فرمودند : «لَزَوَالُ الدُّنْیَا أَیْسَرُ عَلَی اللَّهِ مِنْ قَتْلِ الْمُؤْمِن» (۲۱) جا به جا کردن تمام دنیا از کشتن یک مسلمان آسانتر است.
رسول خدا (ص) فرمودند: «أَوَّلُ مَا یُقْضَی یَوْمَ الْقِیَامَهِ الدِّمَاء» (۲۲) نخستین چیزی که در قیامت به آن رسیدگی میشود خونهای ناحقی است که ریخته شده است.
امام صادق (ع) فرمودند: «لَا یُوَفَّقُ قَاتِلُ الْمُؤْمِنِ مُتَعَمِّداً لِلتَّوْبَهِ».(۲۳) کسی که مؤمنی را به عمد به قتل برساند توفیق توبه کردن نمییابد.
خودکشی
همان طور که قتل دیگران حرام است، خودکشی نیز حرام است و همان گونه که کسی حق ندارد دیگری را بکشد خودش را نیز حق ندارد بکشد یا نقص عضو کند یا حتی خود را بزند که جایش زخم، کبود، یا سیاه شود. « …وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیما» (۲۴)؛ خود را نکشید، همانا خداوند بر شما مهربان بوده و هست.
امام صادق (ع) فرمودند: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِیه» (۲۵) هرکس خود را به عمد بکشد در جهنم جاودان خواهد بود. امام باقر (ع) فرمودند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ یُبْتَلَی به کلِ بَلِیَّهٍ وَ یَمُوتُ به کلِّ مِیتَهٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا یَقْتُلُ نَفْسَهُ.»(۲۶) مومن ممکن است به هر بلایی گرفتار شود و با هر نوع مرگی بمیرد؛ ولی خود کشی نمیکند.
رسول خدا (ص) در مورد کسی که مسلمان و اهل جبهه و جهاد بود و در جنگ وقتی مجروح شد تیری برگرفت و با آن خود را کشت، فرمودند: او اهل آتش است. (۲۷)
سقط جنین
اگر روح در جنین دمیده شده باشد –که معمولا چهار ماه اتفاق میافتد – انسان کامل به شمار میرود و قتل او حرام است و با یک انسان صد ساله فرقی ندارد؛ پس اگر کسی او را سقط کند (چه به عمد و چه به سهو) در حکم یک انسان کامل است؛ ولی اگر زیر چهار ماه باشد باز هم سقط او جایز نیست و دیه دارد که از ده دینار طلای مسکوک شروع میشود تا صد دینار شرعی (سکه).(۲۸) اسحاق بن عمار میگوید: به امام موسی بن جعفر (ع) عرض کردم: زنی از ترس حاملگی دارو میخورد. حضرت فرمودند: جایز نیست. به حضرت عرض کردم: هنوز نطفه است (فرزند نشده) فرمود: اول هر انسانی نطفه است. (۲۹)
حقالناس در امور مالی
حق کارگر
زندگی عزتمند و با شرافت ایجاب میکند که انسان در اجتماع، کاری را بر عهده بگیرد و از تلاش و عمل خویش امرار معاش نماید. کسی که پولی در اختیار ندارد و میخواهد بی شغل و فعالیت امورات خانواده خود را تأمین نماید، یا باید از راه دزدی و چپاول دیگران و دست زدن به کارهای قاچاق و دیگر اعمال غیر مشروع، اموال دیگران را سرقت کند، یا با تکدی و تن دادن به ذلت و سؤال، از دسترنج خلق خدا ارتزاق کند و این هر دو، منافی با قوانین اسلامی و عزت آدمی است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقی کَلَّهُ عَلَی النَّاس» (۳۰) رسول خدا فرمودند: کسی که بار زندگی خود را به دوش مردم میافکند و از دسترنج مردم امرار معاش میکند، رانده و مطرود درگاه الهی است.
کار و سعی اقتصادی سبب اطمینان به نفس و استحکام شخصیت است و به آدمی شرافت میبخشد، تلاش و کوشش برای امرار معاش، علامت وظیفه شناسی اجتماعی است و انسان را از دیگران بی نیاز میسازد.
مشغول بودن به کار و تلاش در طریق تأمین زندگی عزتمند مایه سرافرازی و افتخار و از اسباب سازگاری خانوادگی و اجتماعی است. کسی که زحمت میکشد و با دسترنج خویش، معاش خود و زن و فرزند را اداره میکند، در نزد پروردگار مأجور است در دیدگاه مردم و عائله خود نیز مورد ستایش و مدح است.
زمانی که رسول خدا (ص) از جنگ تبوک بازگشت، سعد انصاری از پیامبر استقبال کرد. پیامبر با او مصافحه نمود، دستهای پینه بسته سعد توجه پیامبر را به خود جلب کرد، پرسید: این درشتی و پینه دستانت برای چیست؟ سعد گفت: من با طناب و بیل مشغول هستم، درآمدی را که از این راه به دست میآورم، به مصرف خانوادهام میرسانم. پیامبر (ص) فرمود: «هذه ید لا یمسها النار» (۳۱) این دستی است که آتش جهنم به آن نخواهد رسید.
همچنین رسول خدا (ص) فرمودند: «مَنْ ظَلَمَ أَجِیراً أَجْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّهِ وَ إِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَهِ خَمْسِمِائَهِ عَام» (۳۲) کسی که در مورد اجرت کارگر ستم روا دارد، عملش تباه واز بوی بهشتی که با فاصله پانصد سال راه استشمام میشود، محروم میگردد.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «أَقْذَرُ الذُّنُوبِ ثَلَاثَهٌ قَتْلُ الْبَهِیمَهِ وَ حَبْسُ مَهْرِ الْمَرْأَهِ وَ مَنْعُ الْأَجِیرِ أَجْرَه» (۳۳) بدترین گناهان سه گناه است ۱- کشتن حیوان (از روی ظلم وستم)؛ ۲- ندادن مهریه زن؛ ۳- ندادن مزد کارگر.
کم فروشی
مبنای اصیل حق و عدالت چیزی است که در هستی حکمفرماست و از این جهت حیات انسانی بدان بستگی دارد. بنابراین، به هر طریق که انسان خود را از آن منحرف سازد مبنای اصیل حق را متزلزل ساخته عاقبت سنگینی را بر خویش رقم زده است. و از طرفی با خیانت و تقلب، غش در معامله ارکان مستحکم اطمینان و اعتماد عمومی را ویران ساخته و ضایعات غیر قابل جبرانی برای جامعه به بار میآورد. جای بسی تعجب است که گه گاهی میبینیم غیر مسلمانان در رعایت حقوق مردم بیش از مسلمانان پیش قدم ترند، در تلاشند جنسهای خود را صحیح و درست با همان وزن و پیمانه ای که روی آن نوشتهاند –بدون کم و کاست – به بازارهای جهانی بفرستند و اعتماد دیگران را از این راه جلب کنند. آری، آنان میدانند که اگر انسان اهل دنیا هم باشد، راهش همین است که در معامله خیانت نکند.
این موضوع در دیدگاه شرعی و حقوقی به گونه ای است که، کم فروشان در برابر خریداران، ضامن و بدهکار هستند و از این جهت بازگشت و توبه آنها جز با ادای حقوقی که به طور غاصبانه در تحت تصرف خود گرفتهاند، ممکن نخواهد بود، حتی اگر صاحبانش را نشناسند باید معادل آن را به عنوان رد مظالم از طرف صاحبان اصلی به نیازمندان پرداخت نمایند. نکته خاصی که اینجا مطرح است این است که بعضی مواقع مسئله کم فروشی به صورت عمومی و گسترده بیان میشود، به گونه ای که هر گونه کم کاری و کوتاهی در انجام وظایف را شامل میشود، به این ترتیب کارگری که از کار خود کم میگذارد، آموزگار و استادی که درست درس نمیدهد و در ساعات کار اداری دنبال کارهای شخصی خود میرود، همه مشمول این حکم اند و در عواقب آن سهیم اند. (۳۴)
خداوند متعال در این موضوع اشاره میفرماید که: «أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدین» (۳۵)؛ حق پیمانه را اداکنید (و کم فروشی نکنید) و مردم را به خسارت نیفکنید، با ترازوی صحیح وزن کنید، و حق مردم را کم نگذارید در زمین فساد ننمایید.
سزای کم فروشی
مالک بن دینار از پرهیزکاران مشهور در بین مسلمانان میگوید: «همسایه ای در کنار خود داشتیم که در اثر بیماری شدید در حال احتضار بود، بر سر بالینش شتافته از حالش سؤال نمودم و خود را به او شناساندم، بعد از درنگی کوتاه سخن بر زبان آورد و گفت: ای مالک! دو تپه ای از آتش سوزان در مقابل من قرار گرفته که صعود از آن و عبور از این مانع، بسیار دشوار است.»
مالک میگوید، از خویشانش سؤال کردم بر این آقا چه معصیت آشکاری وجود داشته است؟ در پاسخ گفتند: دو پیمانه برای خرید و فروش داشت که با هم تفاوت داشتند و بواسطه آن دو پیمانه در خرید و فروش کالا، کم و زیاد میکرد. از آنها درخواست کردم آن دو پیمانه را بیاورند، آنها به سرعت پیمانهها را آوردند و من در این لحظه آنها را شکستم. سپس از محتضر پرسیدم: حالت چگونه است؟ در پاسخ سؤال من گفت: هر لحظه کار من سخت و دشوار میگردد. (۳۶)
پینوشتها:
۱ – غررالحکم،ص ۴۸۰.
۲- سوره بقره، آیه ۱۸۸.
۳- سوره نساء، آیه ۱۶۱.
۴- بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۲۵۱.
۵- نگاهی به حق الناس، با کمی تغییر، ص۲۲.
۶- همان.
۷- الکافی، ج ۲، ص ۳۳۴.
۸- بحارالانوار، ج ۹۳،ص ۳۲۰.
۹- خصال، ص۳۳۷.
۱۰- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۱۲.
۱۱- همان، ج ۸۴، ص ۲۵۷.
۱۲-محاسن، ج ۱، ص ۶۸.
۱۳- غررالحکم، ص ۴۵۶.
۱۴- غررالحکم، ص ۴۵۷.
۱۵- همان.
۱۶- بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۳۳.
۱۷- وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۴۲.
۱۸- لئالی الاخبار،ص ۵۴۹.
۱۹- نگاهی به حق الناس، ص۲۷.
۲۰- سوره مائده، آیه ۳۲.
۲۱- روضه الواعظین، ج ۲، ص ۴۶۱.
۲۲- المحاسن، ج ۱، ص ۱۰۶.
۲۳- تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۶۷.
۲۴- سوره نساء، آیه ۲۹.
۲۵- کافی، ج ۱۳، ص ۴۳۷.
۲۶- کافی، ج ۲، ص ۲۵۴.
۲۷- همان.
۲۸- حق الناس، رحیمی، عباس، ص ۳۵.
۲۹-وسائل، ج ۱۹، ص ۱۵.
۳۰-کافی، ج ۹، ص ۵۲۵.
۳۱- سفینه البحار، ج ۱، ص ۱۲.
۳۲- همان.
۳۳- وسائل، ج ۶، ص ۲۴۸.
۳۴- حق الناس، حیدری نراقی، علی محمد،ص ۱۳۸ با کمی تغییر.
۳۵- سوره انعام، آیه ۱۵۲.
۳۶- حق الناس، حیدری نراقی، علی محمد، ص ۱۴۰ با کمی تغییر.
https://salat.irib.ir