چند روز قبل از شهادت شهید تهرانی مقدم، ایشان آمد منزل ما تا مادر را ببیند. آمد دست مادر را بوسید و
گفت: “مادر من دیشب خوابی دیدم. خواب دیدم که از دنیا رفتهام. در یک قبر تنگ و تاریک دو ملک غضبناک به شدت وحشتناک از من سوال میکردند. آنها با همان صورت ترسناک پرسیدند: چیزی هم برای آخرتت داری؟ من هرچه فکر کردم چه بگویم هیچ چیز یادم نیامد. کمی تامل کردم تا اینکه این جمله به ذهنم آمد که بگویم: من اقامه عزای آقا ابا عبدالله(ع) را کردم. و بر امام حسین(ع) گریهها کردم. تا این جمله را گفتم. قبر باز و روشن شد و بوستانی در مقابلم ظاهر شد. ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه؛ این موضوع اسباب دستگیری من خواهد شد.”
شهید تهرانی مقدم همان روز در آنجا برنامه ریزی کرد و زیر زمین منزل را تبدیل به حسینیه کرد.
https://www.mashreghnews.ir/news/260283/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D8%B9%D8%AC%DB%8C%D8%A8-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%AF%D9%85-%D9%82%D8%A8%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA