*دست نوشته های تکان دهنده سردار ملکوتی لشکر ۲۵ کربلا،شهید ۹دی
یادی از سردار شهید صادق مُزدَستان فرمانده گردان صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تیپ دوم مکانیزه لشکر ۲۵ کربلا
یاد مرگ مرا از بازی باز می دارد.
*****
بخوان… وقتی تابوتها می گذرند ماندگان ز خجلت در پناه دیوارها پنهان می شوند . اما هر روز از این گذر شهیدی می گذرد . و من و تو هر روز در گریزیم.
بنگر برادر… بنگر خواهر ، جلودار هابیل است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم ، ما مانده ایم قافله رفته است ، ما مانده ایم قافله می رود، ما…؟
و می دانی ای برادر و ای خواهر که دیگر تو خود نیستی ، شهیدی زنده ای بر خاک که در رگهایت خون سرخ هر شهیدی جاریست و بر کتاب سینه ات وصیت سرخ هر شهید ورق می خورد.
مادرم زنی است که اگر سر بریده ام را برایش ارمغان بیاورند آنرا به میدان جنگ باز می گرداند.
ای امام: به فرمانت آنقدر در سنگر می مانم تا بر پیکرم گل مقاومت بروید.
بی من اگر به کربلا رفتید از تربت پاک مشتی به همراه بیاورید و بر گورم بپاشید شاید به حرمت این خاک خدا مرا بیامرزد.
*****
مادرم هرگاه خواستی شهادتم را به رخ انقلاب بکشی، زینب را بیاد آور.ای امام: به فرمانت آنقدر در سنگر می مانم تا بر پیکرم گل مقاومت بروید.
*****
خواهرم! اگر میدانستی که هر روز چند بار در جبههها شهید میشوم اکنون چادر را تنها یک پوشش ساده نمی دانستی.
برادرم: اکنون با تو چه باید گفت. زبان خاکی من بریده است. نمی دانم برای تو مرثیه ای گویم یا برای خویش اما می دانم که من محتاج ترم تا تو.
*****
سالهای عمرم فدای لحظه ای از عمر امام.
*****
ناله ها گواه خون منند. و آیه ها فریاد من پس من نمرده ام سنگر تنها خانه ای است که اجاره ی آن خون است.
مادرم سهم تو از انقلاب همین بس که من به شهادت رسیدم.
بارالها اگر لایق بهشت هستم بجای بهشت کربلا را نصیبم کن تا تربت پاک حسین(علیه السلام) را در آغوش گیرم.
*****
هر گاه دلم هوای بهشت می کرد از فراز خاکریز افق را می نگریستم.سنگر تنها خانه ای است که اجاره ی آن خون است.مادرم سهم تو از انقلاب همین بس که من به شهادت برسم.
*****
زندگی زیباست و مرگ قشنگ تر از زیبائی های زندگی است.
*****
بگذرید و بگذرید ، ببینید و دل نبندید و چشم بیندازید و دل نبازید که دیر یا زود باید گذاشت و باید گذشت.
*****
و می دانی ای برادر و ای خواهر که دیگر تو خود نیستی ، شهید زنده ای که بر خاک که در رگ هایت خون سرخ هر شهیدی جاری ست و بر کتاب سینه ات وصیت سرخ هر شهید ورق می خورد.
*****
بی من اگر به کربلا رفتید از آن تربت پاک مشتی همراه بیاورید و بر گورم بپاشید شاید به حرمت این خاک خدا مرا بیامرزد.
لاله ها گواه خون منند و آیه ها فریاد من پس من نمرده ام.
سردار شهید صادق مزدستان که فرماندهی تیپ دوم مکانیزه لشکر ۲۵ کربلا را به عهده داشت. در حالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت در منطقه فکه در یک عملیات شناسایی در خط مرزی عین خوش و در جنگل امقر در اثر اصابت ترکش مین والمر به ناحیه سر در تاریخ ۹ دی ۱۳۶۱ به شهادت رسید.
جنازه سردار شهید صادق مزدستان در گلزار شهدای سیدملال قائمشهر به خاک سپرده شد.
https://forum.bidari-andishe.ir/thread-23041.html