علامه با وجود حجم زیاد کارهایش، هیچ وقت از خانواده خود غافل نمیشد. همیشه در برنامه روزانهاش ساعتی را به خانوادهاش اختصاص میداد و آن را بهترین اوقاتش میدانست و میگفت : «این ساعت تمام ناراحتی هایم را برطرف میکند.»
علامه در خانه هم مثل بقیه جاها هرگز عصبانی نمیشد و اعضای خانوادهاش صدای بلند حرف زدنش را نشنیده بودند. دخترها را تحفههای ارزنده و نعمتهای خداوندی میدانست و میگفت : «اینها امانت خدا هستند هر چه به اینها بیشتر احترام بگذاریم، خدا و پیغمبر خوشحالتر میشوند.» حتی نام آنها را هم با پسوند سادات صدا میزد و با آنها با احترام و محبت بیشتری رفتار میکرد تا در زندگی آیندهشان همسران خوب و بانشاط و مادران شایسته و لایقی باشند. وقتی دخترهایش به خانه بخت رفتند، هر هفته به انتظار دیدنشان مینشست خودش از آنها پذیرایی میکرد و حتی نمیگذاشت آنها برایش چای بیاورند. میگفت : «نه! شما مهمان هستید و سید، من نباید به شما دستور بدهم.»
https://mnajmiyeh.kowsarblog.ir/