نوشته‌های تازه
آخرین دیدگاه‌ها
شهید جواد جاروبی افتخاری
دوشنبه, 4 اسفند 1393

«جمهوری اسلامی مرهون شهادت شهیدان است .»
امام خمینی (ره)

شهید : جواد جاروبی افتخاری
تاریخ تولد: ۱۳۳۹
تاریخ شهادت : ۸ اسفند ۱۳۶۶
عملیات و محل شهادت : میمک
زندگینامه شهید
شهید جواد جاروبی افتخاری در بهار سال ۱۳۶۲ با اینجانبه ازدواج نمود. در آخرین جلسه ای که شهید به خواستگاری من آمد جمله ای به وی گفتم که وی بسیار خرسند گردید و به سوالات خود درباره زندگی آینده¬ام خاتمه داد و آن این که به او گفتم «در یک کلام من می¬خواهم زندگی¬ای داشته باشم بر اساس زندگی فاطمه¬زهرا(س) و الگویم در زندگی هم ایشان خواهد بود و بس.»
متعاقب این جمله مراسم ازدواج ما فراهم و ما زندگی مشترک خویش را آغاز نمودیم. جواد جاروبی اعتقاد فراوانی به نذر و نیاز داشته و هر مشکلی که در زندگی پیش می آمد بلافاصله وجه یا مالی را نذر یکی از سادات پاکدل و نیازمند می نمود و عجیب این که به محض حل مشکل شتابزده به سراغ آن فرد رفته و نذر خود را ادا می¬نمود. شهید توجه زیادی به عالم آخرت داشت و این دنیا چون قفسی بر جان او تنگی می¬نمود. گاهی اگر اختلافی میان ما بروز می¬نمود وی مرا به زیارت اهل قبور و بازدید از آرامگاه ها می برد که در این اثنا سکوت ممتد و تفکر فراوان از ویژگی های خاص او بود. پس از دیدار آرامش و رئوفت خاصی میان ما دو نفر برقرار می شد که تا مدت ها ادامه داشت. انگیزه رفتن جواد به جبهه به نظر من «پرواز » بود. او واقعا از این دنیای فانی دل کنده بود و به عروج می اندیشید از طرفی به امام عزیز نیز علاقه و توجهی وافر داشت، لذا مصمم شد که دین خود را به دین خود و رهبر خود ادا نماید و از این که در این رهگذر ممکن است شهید نیز بشود بسیار راضی بود. چرا که شهادت پرواز را به دنبال دارد که این خواسته¬ی باطنی او بود و این که چرا شهید ایام عیدنوروز را جهت رفتن به جبهه برگزید به نظر من بیزاری و نفرت او از تشریفات دست و پاگیر ساسانی بود. که در این ایام جلوه گری می¬نمود. این تشریفات توأم با اسراف در جامعه بود. در جامعه که بعضی بدون توجه به دل های داغدار خانواده شهداو وضع اقتصادی مملکت بودند. لهذا جواد جهت عزیمت به جبهه عید را انتخاب نمود تا از این قیودات دنیوی امسال را آسوده باشد و چه نیکو که تمام عمر آسوده گردید و به خواسته¬ی دل خود «پرواز» رسید. شهید جواد افتخاری از طریق بسیج که کارخانه پشم بافی توس به جبهه نبرد حق علیه باطل شتافت و در سقز بهنگام نیمروز (ظاهراً) در حالی که مشغول توزیع غذا میان رزمندگان بود در سیزدهمین روز عزیمت خود بر اثر بمباران بعثیون کافر به شهادت رسید. و دعوت رهبر خود و خدای خود را لبیک گفت آخرین نامه که شهید شب قبل از شهادت خود نوشته مربوط به همسرش و فرزندش بنیامین است که در آن نامه از همسرش خواسته تا هم نقش پدر و هم نقش مادر را برای فرزندش ایفا نماید و در آن نامه پس از سلام رسانی به همسر و خانواده همسرش آخرین جمله ای که نوشته چنین است:« این نیز بگذرد.»

فهرست موضوعی زندگینامه شهید جواد جاروبی افتخاری
خودشناسی و خدا شناسی
جواد اعتقاد فراوانی به نذر و نیاز داشته و هر مشکلی که در زندگی پیش می آمد بلافاصله وجه یا مالی را نذر یکی از سادات پاکدل و نیازمند می نمود و عجیب این که به محض حل مشکل شتابزده به سراغ آن فرد رفته و نذر خود را ادا می نمود.
نفی مکتب مادی
شهید توجه زیادی به عالم آخرت داشت و این دنیا چون قفسی بر حان او تنگی می نمود. او واقعاً از این دنیای فانی دل کنده بود و به عروج می اندیشید.
اینکه چرا شهید ایام نوروز را حهت رفتن به جبهه برگزید به نظر من بیزاری و نفرت او از تشریفات دست و پاگیر ساسانی که در این ایام جلوه¬گر می¬نمود.
سیمای رزمندگان
گاهی اگر اختلافی میان ما بروز می نمود وی مرا به زیارت اهل قبور و بازدید از آرامگاه های می¬برد که در این اثنا سکوت ممتد و تفکر فراوان از ویژگی های خاص او بود و پس از دیدار آرامش و رئوفت خاص میان ما دو نفر برقرار می¬شد که تا مدت ها ادامه داشت.
هدف از اعزام به جبهه
انگیزه رفتن جواد به جبهه به نظر من «پرواز» بود.
پیروی از مکتب و ولایت فقیه
به امام عزیز علاقه و توجهی وافر داشت لذا مصمم شد که دین خود را به دین خود و رهبر خود ادا نماید.
شهید و شهادت
این که در این رهگذر ممکن است شهید نیز بشود بسیار راضی بود چرا که شهادت پرواز را به دنبال دارد که این خواسته باطنی او بود.
اعزام بسیج و مکان شهادت
از طریق بسیج کارخانه پشم بافی توس به جبهه نبرد حق علیه باطل شتافت و در سقز بهنگام نیمروز(ظاهراً) در حالی که مشغول توزیع غذا میان رزمندگان بود در سیزدهمین روز عزیمت خود بر اثر بیماران بعثیون کافر به شهادت رسید و دعوت رهبر خود و خدای خود را لبیک گفت.
پیام شهید :
پیام من به امت شهید پرورمان این است که بحق پاسدار خون شهدا باشند و رهنمودهای امام عزیز را همیشه به حاطر داشته باشند و زندگی خود را بر اساس این رهنمودها تنظیم نماید از رفاه¬زدگی دوری جسته و علی¬گونه زندگی کنند تا روح شهدایی همچون جواد از این عمل¬شان شاد گردد. باشد که به مساعدت امام عزیز، ظهور امام زمان (عج) تسریع یابد و مشکلات جوامع اسلامی مرتفع گردد.

والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
نامه های شهید
بسمه تعالی
این نیز بگذرد
خدمت همسر عزیزم و بنیامین خوبم
امیدوارم که حالت خوب باشد و مانند عکسی که نزد من است همیشه لبانت پرخنده و دلی شاد داشته باشی- و این دوران را به خوبی سپری نمایی- بهتر است که از اول شروع کنم همان رور ساعت ۷ شب به طرف طهران حرکت کردم از این که شما را زودتر به خانه فرستادم عذر می خواهم چون هوا سرد بود و دوست ندارم در غیاب من مریض شوی. ساعت ۱۱:۳۰ روز بعد به طهران رسیدم و از آنجا با اتوبوس به طرف کردستان حرکت کردم و ساعت سه نیمه شب به سقز یکی از شهرهای کردستان رسیدم و الان که این نامه را برایت می نویسم دو روز است که اینحا می باشم و هنوز تقسیم کلی نشده ام و فعلا در قسمت بهداری بعنوان راننده مشغول خدمت می باشم حال خودم بعد نیست. هوا اینجا فقط خیلی خیلی سرد است ولی خوب اینجا به ما یک اورکت چکمه و لباس گرم داده¬اند که خیلی از روز اول و دوم بهتر است . اینجا روزی چهار الی پنج ساعت برف می آید و از وقتی که از مشهد حرکت کردم هنوز آفتاب نشده است.
خوب حال بنیامین چطور است خوب می دانم حالش خوب است و به او خوش می¬گذرد. در ضمن از طرف من از آقای مقدم تشکر کن که به … بدرقه بنده آمدند. از طرف من حمیدخان و نسرین خانم را سلام برسان. و مجید را … ویشگون بگیر و بگو جواد خیلی منتظرت بود که بیایی ولی خوب می دانستم که برای مراسم دفن پدر رضا رفته است و درگیر بوده است خوب از طرف من کلیه دوستان را سلام مخصوص برسان دیگر حرفی ندارم منتظر جواب نامه است.
در ضمن از این که نام …خانم را فراموش کرده بودم عذر می خواهم
به امید دیدار جواد جاروبی ۲۸/۱۱/۶۶
این نیز بگذرد
خدمت همسر مهربانم و … عزیزم آدرس کردستان –سقز صندوق پستی ۱۳/۴۷۴/۶۶۱۳۵
ضمن عرض سلام و آرزوی … خوش برای خانواده عزیزم اگر از حال من خواسته باشید بد نیستم الان که این نامه را برایتان می نویسم ساعت ۵/۴ صبح … شد و در سقز می باشم . … شب پیش به شهر مائوسه عراق رفته بودم برای قسمت بهداری که راننده آمبولانس باشم و خوب با اعتراض خودم و صحبت های زیاد با فرمانده یگان موفق شدم که آمبولانس تحویل نگیرم چون وضع جاده و هوا خیلی بد بود شاید در بعضی از تقاطع جاده برف ارتفاعش تا سه متر برسد. بگذریم مجرد که برگشتم به شهر سقز و …هایم کاملا مخص نیست و برایم جواب نامه ندهید. الان نمی دانم چه برایت بنویسم از این که مجددًا به سقز برگشته ام خیلی خوشحالم ، خوب الهه … چکار می کنی آیا یاد ما هستی یا نه؟ بنیامین چطور؟ خوب می دانم بر عکس بنیامین هستی. حتما اگر جایم مشخص شد برایت کد پستی را می نویسم و اگر هم خواستی به همین آدرس برایم نامه بنویس هر وقت ماکارونی خوردی یادی از ما بکنی. الهه تا بحال چند بار شماره منزل کرکیان را گرفته¬ام ولی نمی¬دانم چرا تماس برقرار نمی¬شود آیا شماره¬ای که من داده¬ای اشتباه است یا نه. نمی¬دانم وضعیت اینجا را چگونه برایت توصیف کنم شاید مصلحت نیست که در این نامه برایت بنویسم فقط خودت اخلاق من را خوب می دانی- اینجا با هر نوع آدم برخورد می کنیم فکر می¬کنم هیچوقت نمی توانم با محیط اینجا خو بگیرم و عادت کنم. اینجا اصلاً بهداشت رعایت نمی¬شود. به هر حال از طرف من بنیامین را ببوس و او را در آغوشت بگیر. سعی کن هم برایش مادر باشی هم پدر. امیدوارم که این مدتی که شما در خانه پدرتان هستید شب ها خوش بگذرد. از طرف من کلیه اقوام-آشنایان-دوستان را سلام مخصوصی برسان. الهه عزیز اگر خواستی به همین آدرس برایم نامه بنویس. احتمال دارد به دستم برسد در ضمن به یک عکاسی برو و یک عکس با نامی بگیر و برایم داخل نامه …. پست کن که خیلی دلم برایتان تنگ شده است. و از طرف من آقای مقدم و معصومه خانم را سلام برسان. … عزیز حمیدآقا و نسرین خانم مجید آقا و شیرین خانم و بقیه اقوامی که نامشان در این نامه گنجانده نمی شود از طرف من سلام برسان.
ساعت ۵/۵ صبح امیدوارم همیشه لبخند بر لبانت نقش بندد دوستدارت جواد

:: موضوعات مرتبط : شهدای مسجد
:: برچسب ها :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.